فردا در راه است | ||
در مقابلش می ایستی..... تمام واژه هایی که نماد محبّت است را از بری اما.. نگاهش می کنی دوست داری از نگاهت دوست داشتن را بخواند.... سکوت می کنی و آشکارا به حوض خالی از واژه هایت حسرت می خوری... تنها تپش قلب توست که به او می گوید دوستش داری به خاطر خودش و نه حتی به خاطر دوست داشتن او و یا چشم به راه بودن آمدنت.... خدایا چقدر خوب که تو هستی تا احساس کنم می توان کسی را رها و آزاد دوست داشت.... می دانی که زیبا ترین لحظه های زندگیم زمانی است که تو در گوشم نغمه ی زیبای هستی را سر می دهی...پس به امید استمرار این لحظه ها. [ چهارشنبه 89/5/27 ] [ 9:15 صبح ] [ مریم ]
|
||
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : PersianSkin ] |