سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پیوندهای روزانه

به نام خدایی که ابر  را می گریاند تا گل را بخنداند

 

همه چیز از تپش قلب من که در پرتوِ نگاه تو ناآرام گرفت آغاز شد....!

 

شتابان از فراز قلّه آماده بود آهنگ سراشیبی بازگشت را سر داده ام و حیران و ناتوان تنها نظاره گر گشته ام!
احساس سنگینی نگاهی که با نگاهش ندیدنم را می توانم از چشم هایش بخوانم رنجیده ام!

از سجده هایی که خضوع را در قلبم جاری نمی سازد خسته ام!
از پلک های چشمانی که در رکوع نماز آهنگ دلدادگی  سر نداده اند بیزارم!

خدایا!

قلبی که بی تو آرام گرفته است را نمی خواهم!
از اینکه همه چیز را بدهی تا جای خالی ات را حس نکنم!

خدای من!

بگذار این بار این گونه بخوانمت......ای خالق...ای قادر......ای مطلق بی همتا!

تا شاید تارهای آرام  قلبم بار دیگر بلرزد و بی تاب شود!
قلبی که همواره به دنبال نگاهت بوده و همیشه احساس نگاه به یادم بودن را طلب کرده!

و من صبر می کنم خدا....

 بی صبرانه صبوری میکنم تا شاید شبی از پشت پنجره ای که رو به قلبم گشوده ای گذر کنی!

و تمام احساس به یادم بودن را جا بگذاری.....!

و باز من بمانم و قلب آرام بی قرارم که بی تاب توست.......!

شاید فردا بارانی از اسمان تو ببارد و گل آرزوی من با لبخندش نفسی تازه کند........!


[ دوشنبه 89/4/14 ] [ 11:30 عصر ] [ مریم ]

به اندازه تمام طلوع ها و غروب هایی که از آسمان ندای هستی آفرینش بشر را سر داد و زمین آدم را در آغوش خویش جای داد..... از همان روز فردا متولد شد...

فردا هایی که هر روز برایت طلوعی زیبا و غروبی را نشان داد.

طلوع را نشانت داد تا بدانی از پس هر غروبی فردایی است که تو را به ماندن می خواند...

بمان شاید روزی به آنچه می خواهی برسی...

هم ندا با صدای تمام چیزهایی که تو را به ماندن می خواند بمان


[ پنج شنبه 89/4/10 ] [ 9:39 صبح ] [ مریم ]
<      1   2   3   4   5      
درباره وبلاگ

مریم
از وقتی که بچه بودم وقتی یه اتفاق بدی برام می افتاد منتظر فردا بودم. چون فکر می کردم فردا یه طلوع دوباره است برای شروعی نو و همیشه وقتی دستام را تو بارون بلند می کردم برای فرداهای قشنگ دعا می کردم. من هنوز هم منتظر فرداهایی هستم که بتونم دستم را به بالهای فرشته ها بزنم و دعا کنم. به بارون فرداهای زیبا خوش اومدید.
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 21028